۲۵ نوامبر روز جهانی منع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۹ از جانب سازمان ملل متحد تحت همین عنوان به تصویب رسیده است و هدف آن مبارزه با خشونت فرا راه زنان در سراسر جهان میباشد که همزمان با آن کارزار ۱۶ روزهی منع خشونت علیه زن نیز آغاز میگردد.
در قطعنامه اعلام شدهی۱۹۹۳ مجمع عمومی سازمان ملل متحد آمده است که خشونت علیه زنان شامل اعمال زیر است، اما محدود به آنها نیست:
الف: خشونت جسمی، جنسی و روانی که در خانواده انجام میشود…
ب: خشونت جسمی، جنسی و روانی که در جامعه رخ میدهد…
ج: خشونت جسمی، جنسی و روانی به وسیله دولت یا ناشی از اغماض دولت و در هرجا که رخ دهد.
یکی از خشونت های متفاوت و به شدت آسیبزا، خشونت های زیر پوستی علیه زنان است. بدین معنا که خشونتگر در ظاهر و نزد عموم رابطهی گرم و صمیمی با خانمش دارد و از منظر جامعه هم مردی موجه، تحصیل کرده و روشنفکری هم هست. اما در زندگی خصوصی این مرد خشونتگر به تمام معناست.
گاهی دانستن در مورد خشونت های که یک چنین مردی موجهی در قبال زنش انجام میدهد ما را به بهت فرو میبرد که چطور ممکن است از یک مردی به ظاهر سنجیده چنین اعمالی سر میزند. اینجاست که ما بجای حمایت از قربانی در پی توجیه خشونت هستیم و با خود فکر میکنیم دلیل این خشونت چه بوده؟ ولی هیچ گاه نمیگوییم که برای خشونت چه علت موجهی میتواند وجود داشته باشد.
گاهی زنان در چنین روابط خشونتگر میمانند، نمیتوانند تصمیم درستی بگیرند. چون درگیر عواطف شخصی، بالا و پایین کردن عشق و نفرت نسبت به خشونتگر و دیگر عوامل زندگی هستند. تعلقات عاطفی زن به زندگی کردن با چنین فردی باعث میگردد که فرد قربانی، با وجود که خشونت نمیخواهد، برای مدت مدیدی در این رابطه بماند و به خشونتگر فرصت اصلاح دهد. ولی فرد خشونتگر که در اصل بیمار است و به دوا و روانشناس نیاز دارد، این همه را نادیده میگیرد و چرخه خشونت را دوام میدهد. گاهی خشونتگر آنقدر خود شیفته است که به خود ننگ میداند با روانشناس صحبت نماید.
هر رابطه سالم دارای تنش است، که این تنش ممکن بر اثر عدم بر آورده شدن خواستی، انجام کاری و یا دیگر مسایل اتفاق بیوفتد. در رابطهی سالم این تنش مدیریت میشود، ولی در رابطه ناسالم تنش تبدیل به خشونت میگردد. خشونتگر مرتکب خشونت های مختلف چون تهدید کردن، باج گیری، توهین، فریاد زدن، لت و کوب، کنترل گری و دیگر انواع خشونت میگردد.
درد آورترین مرحله این است که قربانی را نکوهش کنیم و یا خشونت را توجیه کنیم و با عبارات چون «نیت بد ندارد»، «دوستت دارد»، «آدم خوبی است»، «فرزندانش را دوست دار»، «تحت فشار است» و یا «خودش در کودکی خشونت دیده است» بخواهیم قربانی را دلداری کنیم. در حالی که خشونت به هیچ وجه توجیه نمیگردد.
در جایی که یک بار خشونت اتفاق افتاد، مطمینآ باز هم رخ میدهد و زمانی که این کار تکرار شد، متوجه باشید که این رابطه رابطهی سالم نیست و چیزی نادرستی جریان دارد. در این حالت جلو این جریان نادرست را بگیریم در غیر آن عادی سازی میگردد و همه با خشونتهای خشونتگر خو میگیرند و این جریان دوام میابد و صدمه روحی و روانی شدیدی بر زن وارد میشود.