مردان و زنان که دغدغهی شان بهبود وضعیت زنان در کشور است، باید برعلاوهی رشتههای تحصیلی شان به مطالعات زنان هم توجه مبذول بدارند.
هنگام که در مکتب درس میخواندم مضامین مورد علاقه من ریاضیات بود، و دوست داشتم تحصیلات عالیام را در رشته اقتصاد ادامه بدهم. بعد از سپری نمودن امتحان کانکور در رشتهی ادبیات، در دانشگاه کابل کامیاب شدم و در همین رشته درس خواندم. اما تهِ دلمهمیشه زمزمهی وجود داشت که مرا ترغیب به مسایل زنان مینمود.
بعد از فراغت از دانشگاه کابل متوجه شدم که ضرورت است در بخش دیگری نیز درس بخوانم که جوابگوی دغدغههای عمیق ذهنیام باشد. بعد از کند و کاو به این نتیجه رسیدم که چه بهتر از رشتهی حقوق.
با ادامه تحصیل در رشتهی حقوق، به بررسی مسایل زنان نیز پرداختم و روز به روز این بحث برایم جدیتر و شیرینتر میشد.
متاسفانه در افغانستان رشتهی تحت عنوان مطالعات زنان نداریم، اگر چنین رشتهی میبود مطمینآ از اولین داوطلبان آن میبودم.
من ناگزیر برای دانستن عمق محدودیت های زنان، رشتهی حقوق را انتخاب نمودم و حقوق شد همدم و همیارم.
هدف اساسی من از انتخاب رشتهی حقوق، پی بردن در مورد حقوق اساسی انسانها، مخصوصآ زنان، بود تا بدانم جایگاه این حقوق در قوانین افغانستان چیست. همچنان میخواستم بدانم افغانستان چه تعهداتی در برابر قوانین جهان برای بهبود وضعیت زندگی زنان دارد. آرزو داشتم بعد از مطالعات علمی بتوانم به فرودستی و نابرابری که زنان به آن دچار اند عمیقآ پی برده و مبارزه نمایم.
در پهلوی درس های رشته حقوق به مطالعه آزاد در مورد زنان، ادامه دادم و دریافتم که این رشته مهمترین وسیله برای مبارزه در برابرنابرابری هاست.
دیدگاه های منفی و متحجرانه نسبت به زنان باعث محرومیت های جدی آنها در ابعاد مختلف زندگی در سطح جامعه و خانواده گردیده است. برای رسیدگی به این معضل نیاز است که توجه جدی به مسایل زنان صورت گیرد تا به این ترتیب دیدگاه های جنسیتی متعادل درتمام سطوح، مخصوصآ سیاستگذاری ارایه گردد.
حقوق زنان یکی از بحث بر انگیرترین و متناقصترین مسله، مخصوصآ در کشور های جهان سوم میباشد، طوری که گاهی مقام زن را آنقدر والا جلوه میدهند که گفته میشود: بهشت زیر پای مادران است. و گاهی هم زنان را چنان حقیر می شمارند که آنها را ناقصالعقل میدانند.
بحث حقوق زنان همواره در جوامع سیاسی و حقوقی در سراسر جهان مطرح بحث است و این مسله موافقین و مخالفین زیادی دارد.
در جریان مطالعه دریافتم که هدف اساسی مطالعات زنان ارایه بینش غیر جانبدارانه از جایگاه زن در جهان هستی است که به صورت علمی و اکادمیک با توجه به مطالعات تطبیقی ارایه میشود.
افراد که در رشته مطالعات زنان تحصیل میکنند در اصل موضوعات سیاسی، تیوری، ادبیات، تاریخ، جامعه شناسی و روانشناسی را باروی کرد جنسیتی بررسی می نمایند. لذا بحث مطالعات زنان تنها شامل مسایل زنان نیست. بلکه این رشته افراد را وا میدارد تا درمواردی چون نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و دیگر مسایل که باعث محدود شدن حقوق زنان میگردد، مطالعه نمود و ابعاد مختلف آنها را بررسی نمایند.
مطالعات زنان سبب میشود که قدمی به سوی داشتن جهان برابر و انسانی برداشته شود. در عین حال این رشته مسایل چون در حاشیه بودن زنان در سیاسیت و عدم نمایندگی شان را مرور مینماید و زنان را از حاشیه به متن میآورد.
در عین حال رشته مطالعات زنان باعث میشود تا تلاش گردد که چطور برای داشتن جامعه منصف، برابر و فعال قدم برداریم. این رشته راهی است که فرهنگ زن ستیز و جامعهی که در آن زیست مینمایم را به بررسی گرفته و آن را تغییر داده تا جهانی بهتر داشته باشیم. جامعهی که تنوع در آن مورد احترام قرار گرفته و همه برای بقا و حفاظت آن تلاش نمایند.
بر اساس اطلاع رسانی رسانهها، از وضعیت زنان افغان همه روزه اطلاعات جدید بدست میآید که متاسفانه بیش از پیش بحرانی شدهاست. نهادهای مختلف جامعه مدنی و حقوق بشری در این مورد همواره هشدار میدهند تا راهکاری سنجیده شود که مانع گسترش این بحران گردد. مثلا، هم اکنون خشونت های خانوادگی، ازدواج های اجباری و زیر سن، بد دادن، بد رفتاریهای روانی، فزیکی و جنسی جز مهمترین خشونتهای علیه زنان است که کمتر به آنها رسیدگی میگیرد.
با در نظر داشت مشکلات عدیدهی که فرا راه زنان در افغانستان قرار دارد، رشتهی مطالعات زنان برای زنان و مردان که این مسله برایشان مهم است از اهمیت خاص برخوردار میباشد. به هر اندازه که افراد جامعه در مقابل خشونتها حساس گردند، به همان اندازه میتوان آن پدیدهی نامیمون را در سطوح مختلف زندگی زنان کاهش و چه بسا که ریشه کن نماییم.
مخلص کلام این که برعلاوه آگاهی دهی مقطهی، نیاز به مطالعات طویل مدت و عمیق در مورد زنان داریم تا جامعه را به سوی برابری و عدالت هدایت نماییم.