سحرخیزی

اکثریت مردم معتقد اند که سحرخیزی عامل پیشرفت در زندگی رسمی و شخصی است. سحرخیزی میتواند حتی ملتها را از مشکلات عمده نجات دهد. سحرخیزی سبب میگردد که افراد از خلاقیت بالای برخوردار گردند و کارهای عقب مانده را به موقع به سر انجام رسانند.

با قاطعت گفته میتوانم که مردم أفغانستان یکی از ملت های سحرخیز جهان است. بدین معنا که اکثریت شهروندان، از مذهبی گرفته تا تکنوکرات، کاریگر، کودک و زنان در این کشور صبح ها وقت بیدار میشوند.

اما به هر اندازه که در ستایش سحرخیزی میخوانم و میشنوم، به همان اندازه ذهنم به شدت مشغول میگردد به این که چرا با وجود سحرخیزی، این کار موثریت خاصی بر زندگی مردم در سطح کلان در کشور مان ندارد و تغییراتی را که خواهان آن هستیم در زندگی مان رو نما نگردیده و نمیگردد.

صبح های کابل به شدت زنده و ملموس است و تعداد زیادی از شهروندان را خواهی دید که روانه اند تا به منازل مقصود شان برسند. روانه اند و میروند و میرسند.

صبح ها وقتی در جاده های کابل قدم بگذاری، جاده‌ها را مملو از طیف های مختلف جامعه می‌یابی. کودکانی زیبای را خواهی دید که بکس‌های مکتب شان را به کول انداخته و روانه‌ی مکتب اند. شاگردان مکاتب باید در ساعات اولیه صبح بیدار شوند. دروس در مکاتب ابتداییه و لیسه‌ها ساعت شش‌و‌سی صبح اغاز میگردد، به همین دلیل برعلاوه به بزرگسالان، در افغانستان کودکان نیز سحرخیز اند. به همین ترتیب نوجوانان که در صنوف ده، یازده و دوازدهم مکاتب درس میخوانند نیز ساعت شش و نیم صبح باید در صنوف شان حاضر باشند.

وقتی چشمانت را از دخترکان و پسرکان زیبای مکتب برمیداری، جوانانی را خواهی دید که در ایستگاه‌ها منتظر موترهای شهری هستند تا به دانشگاه بروند. اکثرآ دروس در دانشگاه‌ها ساعت هشت صبح آغاز میگردد. دانشجویان برای رسیدن به موقع به دانشگاه‌، صرف صبحانه و آماده شدن، حد اقل باید ساعت پنج و یا شش صبح بیدار شوند.

دهاقین، اکثرآ قبل از روشنی روز منزل را ترک می‌کنند تا به کُرد و پلوان‌های شان برسند. کشت و زراعت شان را آبیاری نموده و پرورش دهند. آن طرف‌تر در مرکز شهر در دم دم صبح، افرادی را خواهی دید که بساط رنگمالی و حمالی شان را با خود آورده اند و منتظر کار اند. در کل مردانی که دهقان، رنگمال، چوپان و برنا هستند باید قبل از طلوع آفتاب بیدار باشند تا به کارهای که به آن‌ها محول شده است، برسند.

به همین ترتیب، صبحگاهان جاده ها مملو از کارمندان دولتی و غیر دولتی اند که باید ساعت هفت و سی و یا هشت صبح سر کار باشند. به همین دلیل انبوهی بزرگی از زنان و مردان برای رسیدن سر وقت به کار، صبح وقت بیدار میشوند.

از قضا اگر در شهرستان باشی،‌ بازهم شاهد سحرخیزی افراد خواهی بود. زنان روستا قبل از دمیدن آفتاب بیدار میشوند. بعد از گذاشتن دوگانه برای یگانه، اولین کاری که میکنند پختن نان در تنور است. اعضای خانواده با عطر نان گندم از خواب بیدار میشوند. خوردن نان تازه از تنور بیرون شده در صبحانه خود مزیتی است که نصیب هرکس نمیگردد. زنان روستا در عین حال وظیفه تمام وقت نظافت منزل، جاروب کشیدن حویلی و آماده کردن صبحانه را نیز دارند،‌ لذا ناگذیرند که اول صبح بیدار باشند.

آنان که مذهبی هستند برای أقامه نماز و تلاوت قرانکریم قبل از طلوع آفتاب بیدار میشوند، و راه دین را پیش میگیرند.

با آوردن این مثال‌ها میخواستم بیان نمایم که اکثریت مردم أفغانستان سحرخیز هستند. اما سوال پیدا میشود که این سحرخیزی چه تغییرات عمده را در سطح کلان کشور  برای شهروندان به ارمغان آورده است.

سحرخیزی شاید در سطح خانواده و یا زندگی انفرادی/شخصی افراد تغییرات شگرفی را به بار آورده باشد. اما این که تغییرات در کل چه است و یا اثرات بر کل کشور چیست، خودش بزرگ‌ترین سوال برای من است.

به نظر من یکی از مهمترین أصول در سحر خیزی این است که این کار باید با عشق و علاقه باشد نه از روی اجبار. اگر سحرخیزی از روی اجبار نباشد، افراد برنامه ریزی شان متفاوتر تر و حتی دید شان نسبت به صبح‌گاهان و زندگی متفاوت‌تر خواهد بود. اما اگر این کار از روی مجبوری باشد، شاید افراد تمرکز را فقط روی خود مسله سحر خیزی خواهند داشت نه این که نتیجه‌ی این کار چه باید باشد و چگونه از آن استفاده گردد.

طوری که قبلآ یادآور شدم، مردم أفغانستان فطرتآ سحر خیز هستند. اما نتیجه‌ی این کار شاید در سطح بزرگ زندگی شهروندان چندان ملموس نباشد. به همین دلیل من دو نظر در این مورد دارم؛ یا این که سحر خیزی نتوانسته است اثر عمیقی روی شهروندان کشور مان بگذارد و یا این که از این سحرخیزی استفاده بهینه و موثر نشده است.

به نظر من برای این که بتوانیم از سحرخیزی استفاده موثر نماییم باید برنامه ریزی از قبل برای روزهای خود داشته باشیم. برنامه ریزی از موثرترین راهکار برای استفاده موثر از سحرخیزی است.

طور مثال من یک روز قبل برنامه‌ی فردا را مینویسم تا بدانم دقیقآ چه کارها را در چه بازده زمانی باید انجام بدهم. علاوه بر برنامه ریزی، سرعت در عمل هم میتواند موثر واقع گردد. یکی از دغدغه های اصلی من نوشتن و خواندن است. برای این که بتوانم به این دو برسم، انجام کارهای منزل را سرعت میبخشم تا وقت بیشتر به نوشتن و خواندن داشته باشم.

میخواهم بگویم که برنامه ریزی و سرعت عمل میتواند سبب گردد که از سحرخیزی به شکل موثر استفاده نماییم و دست آوردهای خوبی در این راستاد داشته باشیم.

اما سحر خیزی برای من چه اهمیت داشته است؟

با بیدار شدن چند ساعت قبل از دیگران من توانسته ام به کارهای که برنامه ریزی نموده ام به خوبی برسم. وقت بیشتر دارم تا کارهایم را با بازدهی بالا انجام دهم. این کار سبب شده است که در ساعات اولیه صبح ذهنی نسبتآ آرامی داشته باشم و بیشتر کتاب بخوانم و بنویسم. خوردن صبحانه‌ی به موقع سبب گردیده است که روزم را با انرژی بیشتر آغاز نمایم و به سلامتی ام بیشتر اهمیت دهم. این اقدامات به ظاهر ابتدایی، أصول اساسیِ است که میتواند زندگی را تغییر دهد.

شما هم میتوانید سحرخیزی را امتحان نمایید و از مزایای آن برای ما بنویسید.

 

4 پاسخ

  1. سلام آرزو جان مقاله‌ات درباره سحرخیزی خصوصا سحرخیزی مردم افغان خواندم
    برایم بسیار جذاب آمد زیرا از اصطلاحات بومی خودتان استفاده کرده بودی هر چند بعضی‌هاشان را متوجه نشدم اما کلماتت آنقدر جان داشتند و روح که به راحتی بر جان می‌نشستند دقیقا هم‌چون همان بوی نان تازه که از تنور زنِ روستایی به مشام می‌رسد

    1. سلام مریم جان نازنین، ممنون که نوشته ام را خواندید و نظر دادید. خوشحالم که به دلت شما نشست. دقیقآ من اصطلاحات افغانستان را عمدآ به کار بردم تا دوستان ایرانی ام را هم با این اصطلاحات آشنا نمایم 🙂 برایم بنویسید کدام واژه ها را متوجه نشدید تا برایتا بگم 🙂

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *