همین دیروز بود که طالبان اتاقی در کلاب هاووس راه انداختند. افراد زیادی رفتند و به پای صحبت های آنها نشستند. کلاب هاووس قاعدهی خاص خود را دارد. یکی از ویژگیها کلابهاووس این است که باید به گفتگوهای جمع گوش کرد. اما متاسفانه طالبان در اتاقی که تعریف نموده بودند، گفتگوی مونولوگ را به راه انداخته بودند. یعنی این که فقط تربیون دست خود شان بود و صحبت میکردند و دیگران را اصلآ اجازهی صحبت نمیدادند. در کل گفتگوی شان یک طرفه و جانب دار بود.
حالا که این گروه چنین بحثهای را در کلاب هاووس راه انداخته اند؛ مسایل زیادی در ذهن پدیدار میگردد که به شکل ذیل میتوان هر کدام را بررسی نمود و دغدغه های خود را شریک ساخت.
مهمترین بحث این است که طالبان دو جهت متفاوت دارند؛ از یک طرف صادق به گفتگو نیستند و به جنگ ادامه میدهند و از طرف دیگر خواهان ادامه مذاکره هستند. این سیاست دوگانهی شان سبب شده است که هم پنجهزار زندانی شان از زندان های أفغانستان آزاد گردند و هم امریکا توافق بر بیرون نمودن نیروهای نظامی خود نماید. در عین حال همه روزه به شهرهای مختلف کشور حملات جنگی مینمایند که سبب از بین بردن شهروندان و نظامیان أفغانستان شده است. به همین دلیل هیچگاه نتوانسته و یا نخواسته اند که گفتگوی مستقیم و سازنده با دولت أفغانستان انجام دهند. این کار طالبان متاسفانه خود بیانگر عدم تعهد شان به مذاکره و ختم جنگ در أفغانستان است.
طالبان بزرگترین مشکل افغانستان اند. عامل نا امنی، فقر، انفجار و انتحار طالبان اند. همین گروه است که مذهب و دین را به بازی گرفته اند و هیچ نوع عقب نشینی از موقف بیست سال قبل شان ننموده، بلکه بیشتر سنتیتر، سختگیرتر و خشنتر از قبل هم شده اند که حتی به کودکان، مادران بار دار و جوانان دانشآموز و دانشجو هم ندارند.
در بحث های که صورت گرفته است، طالبان همیشه از موقف قدرت صحبت میکنند، منشای این قدرت را در امضای توافق نامه صلح با امریکا میبینند. آنها معتقد اند که بالاخره صاحب کل افغانستان خواهند شد و خروج نیروهای امریکایی را مبتنی بر این کار میدانند. طالبان در کل فکر میکنند که امریکا را در افغانستان شکست داده اند و عنقریب ادارهی کل کشور را نیز به دست خواهند گرفت. اما این دیدگاه طالبان است، هر تعداد افرادی که در بحث با طالبان در کلاب هاووس شرکت کردند، برای شان به شدت گوشزد نموده اند که صاحب اصلی افغانستان مردم این کشور است و طالب به هیچ وجه با آن دیدگاه عصر حجر نخواهد توانست اداره کشور را به دست بگیرد، بلکه این طالب است که نیازهای مردم را پذیرفته و از اعمال به شدت زنندهی که در گذشته انجام داده اند معذرت خواهی نمایند تا مردم افغانستان تصمیم بگیرند که آنها را ببخشند و یا ترد شان نمایند.
به نظر من هم این درستترین موقف در مقابل طالب که باید گرفته شود. از طالب نباید پرسید که چه نوع نظام را در افغانستان پیاده خواهی کرد و یا نظر شان را در مورد حقوق زن پرسید. اگر این چنین سوالات از طالبان گردد بدین معناست که ما آنها را مشروعیت میدهیم. بلکه از طالب پرسیده شود که از این همه خون های که ریختانده اند و مکتب و سرک و پل را که انفجار داده اند پشیمان اند و یا نه تا مردم افغانستان تصمیم بگیرند که آنها را قبول کنند که شامل نظام گردند و یا نه.
آنچه از بحث های آزاد با طالبان قابل برداشت است و خیلی مهم هم است که بدانیم این است که تفکر طالب از بیست و بیست و پنج سال قبل هیچ نوع تغییری نکرده بلکه تعصب شان شدیدتر هم شده است. به همین دلیل گروه مذاکره کنندهی جانب حکومت أفغانستان نیاز است که زیرکانه عمل نمایند. چنین بر میآید که طالبان در این مدت نحوه و مهارت های مذاکره را آموخته اند و به شدت هم آموخته اند که حتی یک قدم هم از موقف شان عقب نمیروند. مثلآ طالب انتخابات را قبول ندارند. دموکراسی و حقوق بشر و حقوق زن را انکار میکنند. تاکید بر نظام امارت دارند و از حکومت رهایی زندانیان بیشر را دارند. این همه میرساند که دست های است که آنها را به شدت آموزش و مشوره میدهد. تیم مذاکره کنندهی حکومت أفغانستان وظیفهی به شدت خطیر دارند که این زیرکی های طالبان را خنثا نموده و به نفع مردم أفغانستان مذاکره را به پایان برسانند.
در کشور های در حال جنگ، همیشه نیاز به مذاکره است. مذاکره وسیلهی است که در مقابل جنگ قرار دارد و این ابزار است که به هدف آمدن صلح مورد استفاده قرار میگیرد و بین گروه های متخاصم به پیش برده میشود. اما مهمترین مسله این است که هر دو طرف جنگ به مذاکره متعهد و صادق باشد. در غیر آن مذاکره به هیچ جایی نخواهد رسید.
طالبان گروه تروریستیِ است که همه روزه شاهد خراب کاریهای شان در سطوح مختلف در کشور هستیم. به خاطر پایان دادن به این همه صدمهی که همه روزه به مردم وارد مینمایند نیاز به مذاکره با آنهاست. اما مهمترین بحث این است که باید بدانیم این مذاکره در چه سطح و به چه هدفی باید صورت گیرد تا نتیجه مطلوب را به دست بیاوریم.
نتیجهی مذاکره و گفتگوهای هژده ماهه طالبان و امریکا که خیلی سنگین و پیچیده بود منجر به خروج عساکر امریکایی از أفغانستان و آزادی بیشتر از پنجهزار زندانی شان شد. این بدین معناست که این گروه با وجود که تروریست هستند امکان دارد که پای میز مذاکره بنیشینند. اما متاسفانه طالبان در این أواخر، طالبان به جای تعهد بر میز مذاکره با حکومت أفغانستان، زورآزمایی به شدت عمیقی را راه انداخته اند. مصداق این بحث همان حملات پیاپی این گروه تروریستی در مناطق مختلف أفغانستان است که شاهد آن هستیم.
چیزی که حالا در سطح بین الملل مطرح بحث است این است که مذاکره حکومت أفغانستان با طالبان واگذار گردیده است به بازیگران خود أفغانستان و دیده شود که این گفتگوها بالاخره به کجا خواهد رسید.
برای پایان دادن به هر جنگی نیاز به مذاکره و گفتگو است. اما در گفتگوها صداقت مهمترین اصل است تا گروه های متخاصم به نقطهی مشترک برسند. اما با در نظر داشت تفکر طالبانی، تا حال حد اقل من شخصآ هیچ نوع تشابه و نقطه اشتراکی بین آنچه نیاز حکومت که نماینده مردم أفغانستان است و طالبان نیافتم و به همین دلیل چندان خوشبین به این گفتگو ها هم نیستم.
سوالی دیگری که مطرح میگردد این است که انهای که به نمایندگی از طالبان در کلاب هاووس اشتراک مینمایند، آیا این چهرههای پنهان شده در عقب تصویرهای مختلف، طالبان واقعی هستند، نماینده طالبان هستند، اجیر شدههای طالبان هستند و یا هوا خواه آنها. با دانستن هویت واقعی این افراد بحث ها میتواند سمت و سویی بیابد. اما این افراد هر کی هستند به شدت خود خواه، ضد آزادی بیان و دموکراسی و حقوق بشر هستند.
آنچه در مذاکرات با طالبان حایز اهمیت است این است که؛
- فقط گفتگو با طالبان کافی نیست، تعهد سیاسی مهمترین اصل است که نتایج آن در سیاست های بزرگتر بازتاب یابد.
- آیا طالبان در مذاکرات جدی هستند و یا در گفتگو های صلح فقط بازی راه انداخته اند.
- این که آیا طالبان به آن پختگی سیاسی و اجتماعی رسیده اند که به این گفتگوی مدنی و مدرن گردن نهند یا نه.
- جوهر گفتگو باید خرد و عقلانیت جمعی باشد. اما دیده میشود که طالبان خرد جمعی را به اشکال مختلف همیشه اهانت میکنند و اصلا به نیازهای جمعی احترام ندارند. مثلا تعدادی را واجب القتل میدانند، تعدادی را بر دلیل این که معیار های پوشش آنها را ندارند توهین مینماید، به همین ترتیب به اکثر افراد، زن و مرد، اهانت نموده و نگاه بالا به پایین دارند.
- بحث دیگری که طالبان مطرح مینمایند مسلهی حقوق زن است. ادعای آنها این است که ما حقوق زن را در چوکات اسلام و شریعت رعایت مینماییم. اما این که این چوکات اسلامی چیست، مشخص نیست، و بر میگردد به تفسیر خود شان از شریعت. یکی از تفاسیر آنها از حقوق زن در اسلام این است که دختران فقط تا صنف ششم باید درس بخوانند و بس.
- در مذاکرات، طرفین باید به پختگی سیاسی رسیده باشند ولی متاسفانه چنین به نظر میرسد که طالبان به این پختگی نرسیدهاند.
- تا حالا چنین به نظر میرسد که طالبان در میز مذاکره با حکومت افغانستان فقط بازی مینمایند و هدف اصلی شان این است که از طریق زور به قدرت برسند و حکومت کنند.
- مسله اعتماد یکی دیگر از شاخصه های مهم مذاکرات است. اما طالبان نتوانسته اند اعتماد مردم افغانستان را به دست بیاورند. هیچ نوع تغییر در رویکرد شان از ۲۰ سال قبل نیامده است و بر علاوه به شدت در پی حملات نظامی به بخش های مختلف افغانستان اند. این باعث گردیده است که مردم افغانستان به هیچ وجه به آنها اعتماد ننمایند.
- طالبان از این که با امریکا به توافق رسیده اند به خود افتخار مینمایند و این مسله را منحیث برگ برنده دانسته و گاهی به همین دلیل از موقف قدرت و زورگویی وارد گفتگو میشوند و میخواهند که به شکل فزیکی ولایات کشور را به دست بگیرند و با زور حکومت کنند.
- گفتگو با طالب در کلاب هاووس ما را به حرف ها و اهداف جدید نمیرساند، چون موقف آنها روشن و واضح است. آنهآ همان چیزی را میخواهند که در پنج سال نظام شان داشتند.
أفغانستان به شدت روزهای سختی را میگذراند. در ایامی که مرض کرونا باعث همدلی بین انسانهای سراسر دنیا شد، طالب در این ایام هم در مقابل مردم أفغانستان آتش بس ننموده بلکه به شدت به حملات شان در مقابل مردم أفغانستان ادامه دادند. از این چنین گروه خواستار صلح بودن هم گاهی به شدت بعید به نظر میرسد.
یک پاسخ
کاری به اینکه طالب چه میخواهد یا چه میکند یا چند پهلویه گپ میزند ، ندارم فقط با تمام وجود و ذره ذره وجود خود میخواهم جنگ ختم شود و صلح بر کام ما و تمام مردم افغانستان بنشیند انشاءالله 🙏🙏🙏
خیلی خوب نوشتی بانو جان آفرین به قلمت