مکتبم …

دستم ناخودآگاه زیر چانه‌ام رفت. غرق خاطرات شدم. دختران تا امرثانی خانه بمانندشب‌ها کتاب‌هایم را در آغوش گرفته میخوابیدم. پنج سال تمام دوام کرد، اما من مخفیانه درس میخواندم و والدینم پولیگزافی بابت آن می پرداختند.

آن روزها گذشت. سه روز قبل این پیام بعد از بیست و پنج سال مجددآپخش شد. حالا هم دخترکان کتابهای شان را در آغوش کشیده و باچشمان نم‌ناک می‌خوابند

دستم ناخودآگاه زیر چانه‌ام رفت. غرق خاطرات شدم. دختران تا امرثانی خانه بمانندشب‌ها کتاب‌هایم را در آغوش گرفته میخوابیدم. پنج سال تمام دوام کرد، اما من مخفیانه درس میخواندم و والدینم پولیگزافی بابت آن می پرداختند.

آن روزها گذشت. سه روز قبل این پیام، بعد از بیست و پنج سال، مجددآپخش شد. حالا هم دخترکان کتابهای شان را در آغوش کشیده و باچشمان نم‌ناک می‌خوابند

My hand subconsciously went under my chin. I was overwhelmed with memories. Girls stay home until the next order… I slept holding my books in my arms at night. It lasted for five years, but I studied secretly and my parents paid a lot of money for it.

Those days were over. Three days ago, the same message was rebroadcast after twenty-five years. Nowadays, the young girls are holding their books in their arms and sleeping with wet eyes…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *